• تاریخ انتشار : 1401/09/26 - 11:38
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 263
  • زمان مطالعه : 6 دقیقه

ثبت خاطرات کاری در انتقال تجربه و اثر گذاری در نقش مددکار اجتماعی در جامعه موثر است (از روزبه تا مشهد)

هم اندیشی مدیر بیمارستان روزبه با مددکاران اجتماعی بیمارستان و قدردانی از مددکار اجتماعی در ارتباط موثر با مددجویان و درمان های حمایتی

با هدف شناسایی مشکلات واحد مددکاری و همفکری بیشتر با همکاران مددکار اجتماعی بیمارستان، جلسه ماهیانه هم اندیشی مدیر و مددکاران اجتماعی بیمارستان روزبه برگزار شد و از مددکاراجتماعی با ثبت خاطره از روزبه تا مشهد قدردانی شد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران بیمارستان روزبه، پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ جلسه ماهیانه هم‌اندیشی مدیر بیمارستان با مددکاران اجتماعی این مرکز برگزار شد.

در این جلسه یوسف مسعودیان مدیر بیمارستان گفت: از نگاه من مددکاری علم و هنری است که همراه می شود با مهارت ها و تجربه هایی که کسب می کنید. ضروری است مهارت ها تقویت شود تا بتوان ارتباط موثرتری با مراجعین داشت.

وی افزود: در بیمارستان روزبه شما به عنوان مددکار اجتماعی با دانش عملی و تئوری که دارید و با توجه به نوع مراجعینی که با مراکز دیگر متفاوت است عملکرد خوبی داشته اید و توانسته اید با بیماران، همراهان و تیم درمان ارتباط خوبی برقرار کنید که نتیجه آن کمک به تسریع در روند بهبود بهتر بیماران و جلب آرامش خاطر آنان بوده است. نقش شما در رضایت مندی، آرامش و کاهش طول مدت اقامت بیماران غیرقابل چشم پوشی است.

مسعودیان در ادامه گفت: با توجه به آمار عملکردی در ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۱ تعداد ۹۷۷ مورد پیگیری درحیطه های مختلف توسط شما همکاران انجام شده که این حجم از پیگیری موضوع های مختلفی داشته که هرکدام بدون حضور شما میسر نمی شد که نشان از نقش موثر شما دارد.

وی افزود: مواردی که به مددکاری مراجعه می کنند در اکثر موارد شبیه هم نیستند و حل مشکل آنها در اکثر اوقات نیاز به خرد جمعی و کسب مهارت های جدید دارد که می‌توان با برگزاری جلسات علمی هفتگی به شکل case report یا مطالعه موردی راجع به آنها تبادل نظر نمود و به نتیجه ای رسید که بهترین پیامد ها را برای مراجعان ما داشته باشد و وجهه علمی رشته مددکاری اجتماعی نیز حفظ شود و توصیه نمود همه موارد ثبت شود تا امکان انتقال تجربیات میسر شود.

مدیر بیمارستان روزبه گفت: مددکار اجتماعی باید یکسری ابزار داشته باشد تا بتواند کارها را به نحو احسن انجام دهد، اما علاوه بر ابزار وسایل و ملزومات فیزیکی و تجهیزات، بیشتر این ابزار ها جنبه مهارت های انفرادی، انسانی و حرفه ای دارد. مانند داشتن دید عمیق و توام با مشاهده دقیق و داشتن تمرکز کافی برای دیدن و شنیدن مشکلات مراجعین و تحلیل آنها برای پیدا کردن بهترین راهکار؛ مهمترین ابزاری که یک مددکار اجتماعی نیازمند آن است، صبوری است. کار با بیمار روانپزشکی نیازمند صبوری بیش از حد است و این ویژگی در کار مددکاران روزبه نمایان است. تعهد حرفه ای ابزار دیگری است که یک مددکار باید داشته باشد و باید حامی، مدافع و تسهیلگر نیازهای مددجو باشد. شما هر روز نقشهای متعددی را در مواجه با مددجویان دارید که هم نیازمند تعهد است و هم تخصص چون خروجی کار شما علاوه بر خود بیمار بسیار بر جامعه هم اثر گذار است.

مسعودیان در ادامه گفت: با توجه به نزدیکی و ارتباط واحد حقوقی بیمارستان و واحد پیگیری امور بیماران و رسیدگی به شکایات، باعث شده که مشکلاتی که یک مددجو مطرح می کند، همه کادر مددکاری در جریان قرار بگیرند و بتوانند با یک کار تیمی در جهت حل مشکل بیمار اقدام مثبتی انجام بدهند و هدف اصلی کاهش و رفع مشکلات مددجویان و مراجعین محترم بیمارستان است.

وی ثبت خاطرات، تجربیات و یادداشت های علمی مرتبط با کار مددکاری اجتماعی را یکی از راه های انتقال تجربه عنوان کرد و گفت با این کار انتقال تجربیات به دیگران تسهیل خواهد شد و اثرگذاری مددکاری اجتماعی در جامعه افزایش خواهد یافت.
همانطور که در ثبت خاطره یکی از همکاران، در ماه های اخیر با عنوان گلدان حسنی یوسف به وضوح دیده شد.

در ادامه فهیمه مسلمی مددکار اجتماعی، خاطره خود با عنوان "از روزبه تا مشهد" را که با شیوه ادبی به نگارش درآورده بود قرائت کرد.

متن داستان به شرح زیر است:

از روزبه تا مشهد 6 ماه از وقتی با او آشنا شدم می گذشت، هروقت نوبت درمانگاه داشت بهم زنگ می زد تا همو ببینیم اینبار اصرار بیشتری برای دیدنم داشت، چمدان را که کنارش دیدم پرسیدم کجا به سلامتی؟ با بغض و لبخند چواب داد دیدن مادرم، آمدم امروز ویزیت بشم تا خانم دکتر به اندازه چندوقت که تهران نیستم برام دارو بنویسه، خواستم قبل رفتنم ازت خداحافظی کنم، با همان ادبیات همیشگی اش که حالا من هم عادت کرده بودم گفت خیلی مشتی هستی. بار اول که کنار تختش حاضر شدم، به قدری عمیق خوابیده بود که انگار خستگی سالها را در می کرد، هم تختی اش آهسته صدایم کرد، خانم مددکار تازه اومده همش می خوابه میگن ... ولی شبیه ... و به موهایش اشاره کرد، به او نهیب زدم که بهتر است درباره هم اتاقیش اینطور صحبت نکند حتما شرایط خوبی تجربه نکرده. بار دوم خودش به اتاقم آمد و سراسیمه پرسید مددکار شمایی؟ تایید کردم و ازش خواستم تا داخل چهارچوب در نایستد و بنشیند، بلافاصله بعد نشستن گفت می تونی کاری کنی برای همیشه اینجا بمونم، این اولین باری بود که بیماری بستری از من چنین تقاضایی داشت، ادامه داد و شروع کرد به تعریف کردن از خدماتی که در بیمارستان به او داده شده بود چنان با آب و تاب از پتو و بالش و وعده های غذایی و ... صحبت می کرد که برای لحظه ای از خاطرم رفت که او دارد درباره یک بیمارستان تخصصی بیماران روانپزشکی صحبت می کند. ده سال تمام زندگی همراه با مصرف مواد در کوچه و پس کوچه های این شهر کاری با او کرده بود که طبق عادت هر شبش در بیرون که کفش هارا زیر سر می گذاشت در هفته های اول همه لوازمش روی تخت و بالای سرش بود و کم کم آموخت که جای نگرانی نیست و صبح که بیدار شود وسایلش سر جایش خواهد بود. 

 

 

درجلسات بعدی مان بود که اسم و فامیل واقعی اش را ذکر کرد و فهمیدم که در این جهان تنها مادری دارد ساکن مشهد که چندین سال است از او بیخبر است، این را وقتی گفت که نگاهش به تابلوی علی ابن موسی الرضا (ع) اتاقم افتاد، گفت وقتی می خواهد اورا ببیند که از بیماری اعتیاد خلاص شده باشد و دیگر اشک امانش نداد. تقریبا عزمش را جزم کرده بود که گونه ای دیگر زیست کند، با پزشکش صحبت کردیم و قرار شد تا پیدا کردن مرکز و محلی برای زندگی او در بیمارستان باشد، طی مدت بستری جدای از محل زندگی حالا دیگر من خوب آموخته ام که قدم بعدی برای این افراد داشتن شغل است، قرار شد تا به شرط پیگیری درمان توسط خودش به مرکز و محلی برای کار معرفی شود و هردومان وفادار به عهدمان بودیم و ماندیم، حالا هر بار مرا می بیند می خواهد اندازه هایم را داشته باشد تا برایم خیاطی کند و روی آن را با سوزن دوزی کار کند.
دفعاتی که برای جلسات درمان و مشاوره می آید، همکارانم که او را می شناسند با تعجب می گویند این همان بیماری بود که... و من با شعف می گویم بله همان بود و حالا زنی است مستقل که توانسته مادرش را دوباره آن طور که خودش می خواست ببیند و برایش خیاطی کند، مهارتی که حالا کسب کرده است؛ اما مهارت اصلی او نه دوختن لباس که دوختن و رفو کردن زندگی اش است.

در ادامه همکاران واحد مددکاری اجتماعی بیمارستان روزبه دیدگاه های خود در خصوص رفع مشکلات و مسائل موجود به بحث و تبادل نظر را بیان کردند.
در پایان جلسه با اهدای لوح تقدیر و هدیه از طرف مدیر بیمارستان به فهیمه مسلمی مددکار اجتماعی بابت ثبت خاطرات کاری و مسئولیت پذیری در زمینه حمایت و پیگیری فعالیت های مددجویان، از ایشان تقدیر شد.

  • گروه خبری :
  • کد خبر : 223409
سمانه ثقفی
تهیه کننده:

سمانه ثقفی

تصاویر

ویدئوها

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *